سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 92/11/8 | 4:59 عصر | نویسنده : aynaz.tanha
لحظات نبودنت
را با تیک تاک ساعت به صبح میکنم
انگاه که نیستی هر بار چشمانم را میبندم به خیالم
ساعتها گذشته و دوباره لحظه دیدار فرا میرسد
اما تا چشم باز میکنم میبینم عقربه های ساعت
از جایشان تکان نخورده اند انگار زمان در لحظات نبودنت
هیچ حرکتی ندارد
انگار تمام دنیایم متوقف شده
کاش میدانستی چقدر دلتنگتم
و چقدر دلم برای بودنت تنگ شده
چشم به راهت میمانم
تا بازگردی
اینبار در سکوت چشم به راهت میمانم تا بازگردی
و هرگاه برگشتی خودت سکوتم را دوباره بشکنی



تاریخ : سه شنبه 92/11/8 | 4:57 عصر | نویسنده : aynaz.tanha
فرا گرفته ام
اگر کسی مرا بخواهد
برایم میجنگد
و اگر نخواهد
بی تفاوت از کنارم میگذرد
خیلی وقت میشود
یاد گرفته
به بعضی
دوستت دارمها
فقط باید سری تکان داد و رد شد
ادمهای این دوره منفعشان برایشان از انسانیت و ووجدان ارزشمند تر هست
انقدر ارزشمند که به سادگی انسانی را در هم میشکند
انقدر ارزشمند که با احساسات کسی به سادگی بازی میکند
اری این روزها یاد گرفته ام خوب بودن چندان ارزش ندارد
مهربان که باشی تو را میبلعند کسانی که تحمل دیدن
خوب بودن و مهربانیت را ندارند
اری سخت یاد گرفته ام
این چیزها را
ولی هنوز نیز
مهربان میمانم و سعی میکنم خوب باشم
شاید کسانی نیز همچو من بیاندیشند و مهربانی کن
بی انکه
بترسند از سواستفاده شدند
اخر میدانند انانی که سواستفاده میکنند
صرفا از روی حسادتشان این کارها را میکنند
قبل از انکه بخواهید ادمی ساده را تبدیل کنید مثل خودتان از او بپرسید
قبل از دریدنش به این بیاندیشید
شاید خدا او را اینچنین افریده تا سر راهتان قرار بگیرد
و بهتان نشان دهد دنیایش زشت نیست این
افکار و احساس و عقاید شماست که
دنیا را زشت میپندارد
کاش بجای اینکه بخواهیم همه را مثل خودمان کنیم
بیاندیشیم که او معجزه ایست سر راهمان تا ما زندگی را طور دیگر تماشا کنیم
و معجزه ای درونش هست از روح خدا و خداوند ان را معجزه زندگیمان قرار داده
قبل از شکستن ادمها کاش اینگونه مینگرستیم بد کسی را بشکنیم



تاریخ : سه شنبه 92/11/8 | 4:55 عصر | نویسنده : aynaz.tanha




خوش به حال انارها ..دلتنگ که میشوند ...می ترکند .

انوقت دانه ی دلشان پیدا می شود و رسوایی به بار می اورد

انوقت عالم و ادم می فهمند انارها دلشان سرخ است

و شوری در درونشان دارند که بی تابی به بار اورده .

ممکن است عده ای ترکشان کنند متلک بارشان کنند که شیرین هسید

و ترش یا عده ای صاحبش شوند و در یک زمان کوتاه تمامش کنند

و شاید از میان این همه جمعیت کسی باشد

که دلتنگیه انار ها را بفهمد و درکشان کنند

و غرق در سرخیه دانه ها با انها دریک صف نا منظم بنشیند

و انار شود سرخ شود دلتنگ شود

و رازش را راز پاک و زیبایش را راز اسمانیش را پیدا کند.




تاریخ : جمعه 92/8/17 | 9:20 عصر | نویسنده : aynaz.tanha
زینب را اسطوره میکنند
فاطمه را
اسطوره
اما هنوز
نفهمیدم
که چه
این اسطوره ها
را اینچنین
راحت
فراموش کرده ایم
در مسیر زندگی
خویش
و تنها
بعضی روزها یادشان میکنیم
اما میدانید زینب
هرگز صرفا پرستار نبود
بلکه
زنی بود
شجاع که همچون مادر گرامیش
با تمام وجود
زندگی را درک کرد و بی انکه
زندگی او را
غرق کند
برای
رسیدن
به خدا
تلاش کرد
زینب
زنی بود که
هم همسر بود هم مادر
هم خواهر هم عمه
تنها
زنها
حالش را میفهمند
پس میگویم
ان لحظه که
جلوی رویت تمام عزیزانت را
قتل عام میکنند
و تو را به اسارت میبرند
ولی انقدر قوی هستی که
توانستی بجای اشک ریختن و سر تعظیم فرو اوردن جلوی یزید
با چنان خروشی
جلویش سخن گویی که
حال
بعد از گذر
این همه
سال
عاشورا
زنده مانده
نمیدانم
اگر زینب نبود
پیام
حسین(ع)
را که به نسل ما
انتقال میداد



تاریخ : جمعه 92/8/17 | 9:19 عصر | نویسنده : aynaz.tanha

نمیتوانم
قلمم را حرکت دهم
انگار
قلبم متوقف شده هست
از
عاشورا نوشتن
کار هر کسی نیست
نمیدانم چگونه بنویسم
مینویسم
عاشورا محضر ایثار
تمام مردان و زنانی بود که ایمانی راسخ به خدایشان داشتند
محضر دلاوریهای کوچک مردان و کوچک زنان بزرگی بود که
با وجود سن کمشان انچنان بزرگ بودند که تو صیفشان سخت هست
عاشورا خون بود خون تمام بی گناهانی که
بخاطر هوسهای ادمیان ریخته شد
امام حسین(ع) در تمام عمر مبارکشان هرگز
سر تعظیم بر ظلم فرود نیاوردند
عبدالله بخاطر اب دستانش و پاهایش را از دست داد اما هرگز لب به اب نزد اخر
طفلان کوچک درون خیمه ها را هر لحظه به یاد میاورد
زینب با اینکه زن بود
اما سلحشورترین
دلاور جنگ بود
با تمام مرثیه هایش
انچنان
بر دل دشمن تاخت
که هرگز
کسی
نمیتوانست همچون او باشد
اه با ز
این چه شورش و چه نوا هست که
از خلق عالم هویداست





تاریخ : یکشنبه 92/8/12 | 5:13 عصر | نویسنده : aynaz.tanha

بگذار قضاوت کنند انانی که

هرگز جای تو زندگی را تجربه نکردند

خودت

بهترین بازیگر

نقش خودت هستی

پس هرگز

شکست خورده ندان خودت را




تاریخ : یکشنبه 92/8/12 | 5:12 عصر | نویسنده : aynaz.tanha

شاید قلمم ننویسد روزی

اما میدانی

من

هر روز

نامت را

با سر انگشتانم مینویسم

حتی

برایم مهم نیست

از سرانگشتانم زخمی شود

 




تاریخ : یکشنبه 92/8/12 | 4:47 عصر | نویسنده : aynaz.tanha

گاهی مجبوری سکوت کنی

نه اینکه حرفی نداشته باشی نه

فقط

دیگه

نمیتونی

حرف بزنی

اونوقت که

میشی

خدای سکوت




تاریخ : یکشنبه 92/8/12 | 4:46 عصر | نویسنده : aynaz.tanha

گاهی عشق میتونه ویران کنه

گاهی عشق میتونه یسازه

اما هرگز

نمیتونی

کسی مجبور کنی

عاشق باشه

این دیر میتونی بفهمی

ولی وقتی فهمیدی

بگذار

به حرمت

عشقی که بهش داری

از زندگیش بری بیرون

شاید قلبت بشکنه

یا مرگ ارزو کنی

ولی تو دوستش داری

تحمل غمش هم نداریپس با بیان

عشقت

هرگز غمگینش نکن

دخترک شاعر

بگذار

معشوقه ات

زندگی اش را بکند

بی انکه

درد بکشد

از حضورت




تاریخ : یکشنبه 92/8/12 | 4:45 عصر | نویسنده : aynaz.tanha

در دنیا چقدر لحظات سخت میگذرد

گاهی حتی نمیدانم کجا ایستاده ام

تنها

لبخندی میزنم

و میگویم

به درک

و همینطور

به این کلام بسنده میکنم

و پیش میروم




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری