سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 92/3/26 | 11:28 صبح | نویسنده : yaas.derakhshandeh

آمدنت تمام غنچه های ناشکفته ی عالم را شکوفا میکند.

گل نرجس!

بیا که نرگسهای عالم، چشم به راه آمدنت هستند.

بیا که چون ترنّم ابرهای نوبهار، وصف تو، 

دلهای گداخته را غرقه در خنکای اشتیاق کرده است. 

گویی شمیمی است از بهشت.

جوان های بر لبان باد صبا رسته است که هنوز غنچه نکرده، 

 طراوت گلبرگ هایش را استشمام میکنم.

میدانی چرا گلها و ریحانه ای پهن دشتِ انتظار، 

 این بار عطری شگفت می افشانند؟

آنها خرقه از خاکی ستانیده اند که تو در آن خرامیده ای.

بدان که این بار ترانه ای نمی سرایم که به هر بیت آن، 

 جمال یار تمنّا کنم و وصال دیّار!

روایت من عطش ذرّه ذرّه ی هستی است...

روایت من شِکوِه نیست...

 





تاریخ : یکشنبه 92/3/26 | 11:27 صبح | نویسنده : yaas.derakhshandeh

مولای من   

  وقتی بغض ناباور درد در حنجره ام زندانی است 

 وقتی واژه ها در پستوی خاطرات گرد گرفته اند ، 

وقتی زبانم از تکرار کلام عاجز است ، 

وقتی می توانم با چشمانم سخن بگویم ، 

به کلام احتیاج نیست. وقتی نگاه من با نگاه تو آشناست ، 

زبان احتیاج نیست . پس چشمانم را به تو می سپارم تا 

در وسعت روشن نگاهت ، 

 خاطرات سبز جوانی و کودکی ام را مرور کنم . 

باران تندتند به پنجره ی اتاقم می خورد ؛ 

 و آسمان هرازگاهی با غرشش احساس وجود می کند 

 و دوباره به دنیا آمدنش را نوید می دهد. ابرها در دوردست متراکم هستند ، 

 دیگر در آسمان گوی زرین و منور را که هر صبحگاه با پرتوهای ملایمش ، 

 مرا از بستر بلند می کند ، نمی بینم . 

 نسیمی که در هوا متراکم شده است بوی بهشتی دارد...




       

  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری