• وبلاگ : دل نوشته هاي من
  • يادداشت : مي شود تو دعا کني ظهورم را
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • پارسي يار : 2 علاقه ، 1 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    آقا جان! مي خواهم برايت قصه بگويم . قصه سيب وگندم ومردي که سالهاست در ميان

    مردم چشمم ايستاده،قصه خوشه خوشه انتظار وچشماني که درو ميکنند،قصه باران و

    سطرهايي که دلواپس پونه هاست،قصه اسب وخيال آمدن تو در باران،قصه هايي که مشق

    هر شب من است،

    حس مي کنم نزديکي آنقدر نزديک که با آمدن يک نسيم مي توان تو را احساس کرد وبوييد.

    خوب مي دانم که آخر دل سنگ وطلسم نحس قصه را مي شکني وآنگاه زمان وصل وجان نثاري مي رسد،

    حس مي کنم نزديکي آنقدر نزديک که با آمدن يک نسيم مي توان تو را احساس کرد وبوييد.

    خوب مي دانم که آخر دل سنگ وطلسم نحس قصه را مي شکني وآنگاه زمان وصل وجان

    نثاري مي رسد،

    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ چهارشنبه 28 فروردين 92 نوشته (مي شود تو دعا کني ظهورم را) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    پاسخ

    سلام و سپاس