اي پيدا ترين پنهان من!
حاضر ترين غايب:
تا تو بيايي مرواريد چشمانم رابراي سلامتيت صدقه مي دهم وبراي آمدنت روزه سکوت مي گيرم وبا جام وصال تو افطار مي نمايم. نذر کرده ام که بيايي تا جان شيرين را فرش قدمها يت نمايم. پس بيا که نذر خود را ادا کنم.
بيا اي آفتاب حسن
فداي خاک قدومت ...... محمد