سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 92/4/10 | 10:19 عصر | نویسنده : shahab.shahabi

امشب تازه حس و حال غریبانه ات را می فهمم


امشب که فقط کمی بی تو مانده ام


و تو را تنها در فکر و خاطرم می بینم


تو را که همیشه رضایی


و حاجت بخش دل هایی


این کوچه ها را که خسته می روم


سایه ماه را


در امتداد شب می بینم


از خودم می پرسم شاید زائری خاص


با لهجه مردانه عرب


این مسیر را چند قدم پیش تر از من به سر آورده باشد؟


شاید یکی از طایفه خودت


یک فامیل نزدیک تر


به زیارتت آمده باشد


و شاید به هوای غربت اوست


که دلم به دریا زده


و جنون را سرمی کشد امشب


امشب


عطر نرگس دارد این کوچه های تاریک


عطر حرم تو را


گیج مانده ام در سودای دقایق


نمی دانم به کدام سو نگاه کنم


آسمان را که شهاب باران است


و باید آرزو کرد


به حرمت قصه های مادربزرگ؟


یا تو را پیدا کنم در مخفیگاه ماه


که دلم را اسیر برق چشمانش ساخته ای


یا بگردم به دنبال این عطر و این سایه


که غریبی اش مرا به تو می رساند


و خواندنش به آرزوهایم


چه شبی است امشب؟


ماه از کدام سو درخشیده و تابیده


که در جنون خویش بالغ می شوم؟


نرگس


با عطر مبهمت که ناگزیر کرده این کوچه ها را


قاصد آرزوهایم شده ای


برسان به گوش هایش


التماسم را


دنیا کمی عجولانه دارد به انتها می رسد


بگو نرود این چنین


آهسته تر گام بردارد


بگذارد من هم به قدم هایش برسم...

  

 

 




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری