سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 92/4/24 | 10:45 صبح | نویسنده : nargesss

مرا پرنده تصور کن

در قفس بلند بالای دنیا

و خود را آسمانی که پوشیده شده از رویای چشمانم

تصور کن مرا خاموش و بی آواز

خسته و بی افق

تنها و بی رویا

میان آسمان و زمین

میان دلهره و تشویش

چشمانم را

شهامت دیدن زمین بی تو نیست

دلم از تاریکی ها می هراسد

و امیدم سراسر به آسمانی است که این چنین ابر پوشیده و مبهم

قرار است مسیر ظهور تو را آبی سازد

هوا ناپاک است و آسمان تار

بی صبح

بی طلوع

روز همچون شب تاریک می کند جهانم را

و  تنگ تر می سازد هر لحظه بیش از این زندانم را

دلم ترس از تپیدن دارد

در این دنیا که روز هایش همچون شب می ماند

آئینه آسمان را غبار گرفته انگار

تو را نمی بینم

هیچ کجا

هیچ روزی

حتی جمعه ها

حتی این شبها

که این همه زندگی به معجزه نزدیک است

و هر آن دل خدا

از نگاه ملتمس آدم می شکند

و ارزانی می شود

آرامش به دل ها

و برکنده می شود رخوت از قامت زندگی

حتی در وعده های اذان این روزها

که اولین احساس

حس تلخ جای خالی تو

میان محراب این مسجد غمزده است

جهان محتاج تکانه ایست تا به تحول برسد

اما نمی رسد فرصت

در این خاموشی مطلق

در این تاریکی مفرط

فقط پرنده ها اسیرتر می شوند

تو بگو که آسمان منی

و بی تو حتی هوای پرواز به دلم راه نمی دهد

تو که بی قفس مرا اسیر خویش ساخته ای

تو که ابر گناه مجال آبی شدنت را نمی دهد

بگو پرنده بی پرواز نمی میرد؟

بگو صبر در این قفس مثل خوابی ترس آور،

بی بیداری نیست؟

 




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری