لحظات نبودنت
را با تیک تاک ساعت به صبح میکنم
انگاه که نیستی هر بار چشمانم را میبندم به خیالم
ساعتها گذشته و دوباره لحظه دیدار فرا میرسد
اما تا چشم باز میکنم میبینم عقربه های ساعت
از جایشان تکان نخورده اند انگار زمان در لحظات نبودنت
هیچ حرکتی ندارد
انگار تمام دنیایم متوقف شده
کاش میدانستی چقدر دلتنگتم
و چقدر دلم برای بودنت تنگ شده
چشم به راهت میمانم
تا بازگردی
اینبار در سکوت چشم به راهت میمانم تا بازگردی
و هرگاه برگشتی خودت سکوتم را دوباره بشکنی