سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/12/5 | 8:46 صبح | نویسنده : nargesss


صبح شنبه باز سر رسید..

چه غربتی شد آقا..

باز هم نیامدی..

دیروز هوا ابری بود، خورشید نبود که شکاف بردارد و تو از نور طلوع کنی..

می ترسم آقا دوباره این هفته هم..

فراموش کنم..

عهد هایی را که در دل با تو و با خدا بستم..

می ترسم یادم برود.. تو مهدی موعود منی..

عشق به آمدنت دارم..

می ترسم از خاطرم برود..

برای یاری تو..

دلم باید پاک بماند...

می ترسم از خاطرم برود وعده هایم..

دوباره دلم گستاخی کند و تو برنجی آقا..

آقا ببخش..

عاشقی را بلد نشده ام..

باز هم بگذر از خطای من!

می دانم محال است...

لحظه ای در اندیشه ام نقش ببندی و

آن دم پیش رویم نباشی..

دوباره آمده ام تجدید عهد مولا..

ببخش بی اراده و خجل باز پیش رویت نشسته ام..

دوباره دانه به دانه عهد هایم را شکسته ام..

شرمم باد که در حضور تو گناه می کنم و حواسم نیست..

مهدی مولا.. لحظه به لحظه حاضر است بر قلب و نفس های این دل و این امت..

غرض از مزاحمت سالارم..

عرض سلام به محضر شماست..

می خواستم اولین سلام صبح این هفته را..

تقدیم محضر شما کنم..

تا یاری ام کنی..

باز شرمنده زهرا نشوم..

گل زهرا مبادت خسته شوی از من و عهد شکستن هایم..

مبادت رهایم سازی و گمان کنی که کوفی صفتم..

عادتم هست عهد بستن و وعده شکستن..

حلالم کن سالار..

این بار آمده ام..

اشتباه نکنم..

تو را قسم به اولین گریه کودکی که صبح امروز به قصد پشتیبانی از عدالتت به این جهان آمده..

تو را قسم به تمام گل های نرگس..

به بارش ابر و آرامش ماه...

السلام علیک یا قائم آل محمد

[تصویر:  25482451482521891412402532331741999921217140.jpg]


 




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری