ستم همیشه این نیست
با گلوله سربی دلی را بشکافی
ستم میشود
تنها با حرفی نامهربانانه
با قلبی پر درد
با شنیدن صدای دیگری کنار انکه دوستش داری
همشان ستمگریست
من ستمگری نمیکنم
وقتی او رهایم کرد
من نیز به زندگیم میرسم
بی حضورش
گفت فراموش میکند مرا
میگویم
اشکالی ندارد
فقط حواست باشد
دیگر به کسی نگویی دوستت دارم
اخر من روی حرف تو حساب باز کرده بودم
قلبم را به تو دادم و تو مثل یک اشغال ان را پرت کردی گوشه ای
غرورت مهمتر از من هست پس با غرورت زندگی کن