از نطفگی بار آمدم
با پوششی بی رنگ
غفلتی مصیبت وار
دست و پا گیر شدم/
خیالاتم با ردایی سپید
گوش به دامان تپش ها
بیم های مادرم
از دکتر های همسایه/
نه سالگی
تشک های خیس
دردهای ماهیانه تا سال ها
دبستان ، بالاتر
آینده نگری خیابان های هیز
ترس های خانوادگی
فِلش های عواطف
از هر سو
سبزینه های استروژن بر روی لب ها
تحقیر، نسبت های مردانه
تیغ بر قامت گندمزار
چهره ای نو
نگاه های نفرت انگیز
سلام های طمع/
چرخش ساعت
تحفه ای با گل ها و شیرینی ها
عمری عقده های مردانه
خالی ، یک شب
عصمت پر درد سال ها/
حال
با تناسب های چهارتایی
بی هیچ رخصتی ، حرمتی
هم رنگ خاکستر سیگار
خاموش، خاموش، خاموش