باد افتاده به جان شکوفه ها
درختان به خود می لرزند و
غمگین لباس های زیباشان را به بهار پس می دهند
فصل خزان علی رسیده
دنیایی ماتم نشسته بر دلش شیرزن
زود است برای رفتن
علی بعد تو یاری ندارد
زینب هنوز کوچک است
برای تحمل غریبانگی های پدر
برای دیدن تنها نشستن های او کنار چاه
برای باور تلخی سکوت شیر خدا که بی صدا می شکند...
برای باور اشک های او که بی هوا می ریزد...
برای استقبال از داغ بزرگ کربلا...
زینبت خم می شود فاطمه جان..
هنوز کوچک است برای مادر شدن..
برای تحمل این همه درد و رنج...
روزگاری ظالمانه تر از این در راهست...
آن ها که قرآن بر سر نیزه ها کردند...
دیری نخواهد گذشت که محراب علی را به خونش آغشته سازند...
حسن را در خانه خویش غریب و مهجور کنند...
گلوی حسین را نامردانه پاره پاره
و زینب را اسیر قتلگاه...
غریب با برادر که سر در بدن ندارد...
و...
فاطمه جان روزگار ظلم به وسعت تاریخ به طول انجامید...
راست است که خوبان همیشه تنها می مانند...
هنوز غریبی دست برنداشته از روزگار بنی هاشم...
آخرین گل از تبار تو نیز سالیان سال است که تنها و غریبست..
میان ما که اعاده عشق به علی را داریم...
و غریو یا حسینمان به گوش آسمان رسیده
اما هنوز هم که هنوز است اجابت نشده..
چه بگویم فاطمه جان...
قصه شرم که گفتن ندارد...
بدهکاری ما را تاریخ به تو نوشته...
پاک نمی شود با کلام...
تو که دعاگوی همه بودی قبل خویش
دعایمان کن یا زهرا..
این روزها که نشانه های ظهور را ساده تر از گذشته می توان دید
دعا کن یار مهدی باشیم
دعا کن نرسد روز های سرافکندگیمان پیش تو
پیش پیامبر
یا زهرا تو مستجاب الدعایی
دعا کن برای عاقبت بخیریمان
.: Weblog Themes By Pichak :.