تاریخ : سه شنبه 92/1/6 | 6:2 عصر | نویسنده : aynaz.tanha
سبک میشوم
وقتی
از افکار و احساسم مینویسم
حال
هر طور مایل هستید
قضاوتم کنید
در کوچه های باران زده
در میان ادمها قدم میزنم
اشکهایم را کسی نمیبیند
اخر هیچ چتری
بالای سر ندارم
تا بتوانم به سادگی
بی اهمیت به نگاهی اشک بریزم
در یک پیچ با دیدن
دو عاشق تنها نگاهم را
میدزدم
تا مبادا
تنهایی من انها را نیز دچار کند
و چقدر درد دارد
کسی حرفهایت را
نفهمد
و تنها تظاهر میکنند
میفهمند
.: Weblog Themes By Pichak :.