سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 92/1/10 | 12:45 عصر | نویسنده : nargesss

سرت به بازی گرم شد نرگس

وقت نداری دیگر

فردا معلم تکالیف را نگاه می کند

چه بی خیال گذراندی این عید ها را

فرصت ها را

بجنب چیزی نمانده این شب هم سحر شود

رو به پایان است این اندک فرصت بودن هم

زودتر باید بنویسی و تمام کنی مشق های ناتمامت را

اما تو حتی گم کرده ای سرمشق هایت را

چقدر قلمت می شکند

چقدر پراشتباه می نویسد

پاک کن سیاهتر کرد دفترت را

کاغذ مچاله شد زیر فشار دستهایت

هاج و واج به چه نگاه می کنی

چند ورق سفید بیشتر نمانده به آخر

نه می توانی ورق تازه ای را آغاز کنی

نه وقتی برای جبران باقیست

آموزگارت این بار دیگر بهانه هایت را باور نمی کند

فرصت نخواهد داد عذر تازه ای بیاوری

دفتر عمرت را ببین

جای اشتباهاتت سیاه شده

هیچ پاک کنی نتوانست پاک کند لکه های این همه خطا را

چه می کنی فردا را که وقت تصحیح مشق هاست

این همه خط قرمز که معلم محکم و عصبانی کشید  بر نوشته هایت و

گلایه کرد از بی دقتی ات چرا افاقه نکرد؟

راستی درس هایی که باید حاضر می کردی یادت هست؟

حواست نبود معلم هستی چقدر سخت گیر است

جوابش را چه بگویی با این  دست نوشت کوچک که پر شده با این همه خطا

ندیده رویش گریه می کنی؟

تاب تنبیه داری نرگس؟

حق داری دست هایت بلرزد

تندتر بنویس

باید زودتر تمام کنی  کارهای نیمه کاره را

تا می توانی بجنب

این چند ورق که تمام شود

تنها تو می مانی و او

که عمری فقط نگاه کرد بازی ها و سر به هوایی هایت را

آفتاب را از چشمانت گرفت

بر سرت غرید با خروش ابر­ها

آسمان را گریاند

زمین را زیر لگد های باران سراسر دلهره ساخت

گل ها جان دادند زیر تازیانه باران

و زمین مسکوت و غمگین نگاه کرد به امتداد سرکشی هایت

و با خود ماند تا کی  باید تاوان غفلت تو را پس دهد؟

فردا که بیاید دیگر ابر وباران را واسطه نمی کند برای هوشیاری ات

باید خود را آماده کنی برای گلایه های زمین

شکایت بلند بالای ابرها

نگاه او همیشه دیده تو را که به خود مشغولی

نه به درس هایت

نه به انجام تکالیفت

جای عذر و بهانه نیست

زودتر دستی بکش به سر و گوش دفترت

تو را تاب خشم او نیست نرگس




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری