احساس
شوق پریدن را وقتیحس میکنی
که دوباره
برای پرواز بخواهی
اوج بگیری
میخواهم
پرواز کنم
میدانم
دنیا همیشه
همین هست
کسی میاید و زمینت میزند
ان بالای بلندت میکند
پس بال پروازم را باز کردم
ان بالای
دوباره صدایم میزند
دوباره
مرا به نزد خود خواهد برد
تنها اگر روزی نامم را شنیدی
بدان
در تابوتی
از مرمر
از زمرد
به خوابی زیبا رفته ام
و با هیچ بوسه ای زمینی
بلند نمیشوم
اخر ان بالایی
بوسه ای بر لبانم زده
تا برای ابد
چشمانم
را ببندم
و تا میتوانم
به ارامی
نفس بکشم
میدانم
تهش
در اوج پرواز
ادمهایی را خواهم دید
ادمهایی را از یاد میبرم
این پرواز هست
نابودی
بعضی چیزها بعضی یاد
فراموش کردن
اشکهایم
فراموش کردن
کسی که تا تنهاییم را
به او دادم
مرا رها کرد
بی هیچ دلیل
اما
خوب من نیز
پرواز میکنم
کنار معشوقت خوش باش
من
شاید
تنها پرواز کنم
اما
روزی هم اواز خویش را خواهم یافت