خاک است که زیر دستان تو کیمیا شده
با اشک تو جان گرفته
و به تقلید مروارید چشمان تو
در مانند و غلطان شده
پیچیده آرام 14 عدد لای طره گیسوان پریشان تو
زبان وا کرده
تسبیح شده، ذکر می گوید
اولینش به اسم خدا که واحد است و لا شریک
سر می گذاری به دامان زمین
که بگویی پیشانی بلندت ساده خاک می شود برای او
منت می کشی برای بندگی
دوم به نام پدر که حجت تمام کرد
سوم به عشق ولایت
می رسی چهارمی
دلت می رود بقیع
پیش حسن که تنهاست هنوز
صاحب خانه ای خموش و بی شمع و چراغ
پنجمی عشق به کربلاست
حسین را می بینی
آنقدر که بی سرباز است
جان دلش را بی زره سوی آسمان گرفته
زینب را می بینی که خمیده در جوانی
تازیانه را تاب دارد ولی سر بی معجر، وای...
زینب می بینی که صورتش نیلی است
زینب که جای آه کشیدن بی گناه استغفار می کند
مادر فدای اشک هایت زینب جان
بی مادرت دیدند؟
نبود آن که بر در خانه حیدر دل آتش را سوزاند،
بایستد برابر شان و به آتش جهنم بسپاردشان
ننال مادر! زندگی بعد این درد آرام می شود...
هیهات... هیهات
که داغ زینب بیشتر از آتش پشت خانه علی دلت را می سوزاند
هی غریبی
هی غم
هی تنهایی و ستم
دیگر تاب نداری
دلت کربلاست پیش دستان بریده ابوالفضل
تسبیح را دانه دانه می بوسی به عشق کربلا
به حرمت سجاده سجاد
به عزت باقر آل محمد
به راستی راه جعفر
به صبر کاظم
به غربت رضا
به زندگانی کوتاه محمد و علی
به غم دل نگران حجت سیزدهم، عسگری
آه اندوه ندارد تمامی
همه زود برگشتند به آغوش مادر
ولی تو هنوزغریب غربتی و تنهایی
و تسبیح می رود تند و تند تا انتها
دعا... دعا... دعا... دعا
شیعیان! شیعه که شده اید؟
بس است دیگر... بازگردید به سوی خدا...
دیگر نا نداری مادر...
باز سر سجاده خوابت برد
باز یادت رفت برای خودت دعا کنی....
.: Weblog Themes By Pichak :.