تاریخ : پنج شنبه 92/2/5 | 10:26 عصر | نویسنده : shahab.shahabi
ساده نگیر که ساده بگذریم
ساده تمام نمی شود
قصه غصه های ماه
تاریک تر می شود این شب سیاه
صورت ماه را ببین
کبود و درد کشیده است
قصه غصه های او سر به فلک کشیده است
پیچک درد رسیده تا گلوی یاس فاطمه
شب شکن است و بی دفاع
گوشه شب خیمه زده!
رهروی خاموشی شهر
به آسمان بسته نظر
راز و نیاز می کند
عقده دل باز می کند
ساده نگیر
ساده نبین
خواب آفتاب را
این شب پر سکوت و نا تمام
تمام روز های ماست
این سیهی و تیرگی
چادر پاک مادریست
که عطر یاس می دهد
و زیر باران خدا کعبه عشق می شود
ساده نبین
دست خدا این حرم سیاه را به شب سپرده است
و شب ببین که با سکوت مبهمش
محرم راز می شود
راه وصال می شود
ساده نبین
تواتر رویش نرگس و شبنم چشم آسمان را
ساده نبین که ساده نیست
این همه بود را ندیده ایم
.: Weblog Themes By Pichak :.