سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 92/2/18 | 7:34 صبح | نویسنده : nargesss

 

آسمانی که شوی

با همین لباس های ساده خاک آلود

با همین ته لهجه که داری و شده ای باعث خنده

چنان نیایش می کنی

که خداوند می گوید تبارک الله

با همین نگاه ساده

که شرم دارد با غریبه روبه رو شود

با همین چشم ها

که دل آسمان را به حسرت می کشاند

با همین اشک ها

که خداوند به نوازش از گونه هایت بر می دارد

می روی بالای بالا

می رسی به قنوت ملائک

تو نور می بینی آنجا و با غبطه نگاه می کنی

و آن ها پر از حسرت نور

تو را نگاه می کنند

تو می روی بالای بالای

نزدیک نفس های خدا

جان می گیری از آن حسی که نمی فهمی

تازه می شوی بی آن که بخواهی

آسمانی که شوی

خداوند روی ماهت را

عاشقانه می بوسد

نمی دانی چرا چون فرشته ها سردی

ولی می دانی

که این روز ها جز او هیچکس را نداری

آسمانی که شوی

این جا

روی زمین

گنجشک ها روی دستانت آب می خورند

و خداوند با همه بزرگیش می آید زندانی قفس دلت می شود

و چه لذت می برد از اسارت در زندان وجودت

آسمانی که شوی

دلت تا اوج بی قراری پرواز می کند

نمی دانی کجایی

حس می کنی گم شده ای

در جایی که از وصف بی نهایت هم گذشته

و غربتی بغض آور میهمان دلت هست

نمی دانی در این غربت شیرین چه کار می کنی

دوستش داری

اما انگار ناخواسته چیزی می خواهد تو را از او دور کند

آن جا خانه واقعی خداست

که نه سنگ احرام دارد

نه مشعر و منا

این جا بی آنکه ثبت نام کرده باشی

فقط با وضویت زائر خانه او می شوی

و چه زیبا که خداوند

اولین کسی است که احرامت را خوش آمد خواهد گفت و زیارتت قبول

 آسمانی که شوی

وقت نماز فرشتگان دنباله چادرت را می گیرند و در نوری که خود غافلی از آن

تو را تا عرش بالا می برند

آسمانی که شوی

یک شب عاشقانه نماز می خوانی و بی آنکه بفهمی

بعد از آخرین تکبیر

خدا دستانت را در دست می فشارد

و تو را واسطه می کند برای دعای خیر

 برای همه ای که با تو نیستند

اما تو دل نگرانشانی

آسمانی که شوی

خدا فقط جسم و نامت را می گذارد این جا

برای آدم ها

تو را می برد در پوشش نور

هر لحظه بالاتر

 آسمانی که شوی

زمین برایت تنگناست

ولی خدا شوق دارد

این جا بمانی

و در میان این همه گناه

طهارت را درس پاکی بدهی

***

آسمانی که شوی

خم می شوی

تکه نان را از خیابان بر می داری

می گذاری کنار

تا پرنده ها

بی دغدغه سیر شوند

التماس دعا دارم

وقتی که دل خدا را اسیر عشقت می کنی

 




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری