سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 92/2/21 | 8:56 عصر | نویسنده : nargesss

 

گاه ماه می شوی و گاه می نشینی در نور مهتاب

غریب دلت که می گردم این سو و آن سو

اشک می شوی

بر چشم گل ها

می پیچد صدای گام هایت در نسیم گرم بهار

غمگین که می شوم

ابر می شوی

در هوای غم گرفته شهر

باران می شوی

می چکی آرام از دل خسته آسمان

مرا در نمی یابی

که این چنین سرگشتگی ها را دور می زنم

نازنین فاطمه

این روز ها بی تو

بدجور تنهاییها را درد می کشم

می دانم همین جایی

خیال نیست

بودنت

در این کوچه های خاک گرفته...

که عاری اند از یک ذره حیات...

عطر گل محمدی بیهوده نمی پیچد هر صبحگاه

حس می کنم هستی ولی فاصله گرفته ای از خانه این دل سیاه

من

صدای پایت را شنیدم

ولی پیدایت نکردم

تو را نفس کشیدم

کوچه بود و خلوت

من بودم و عطری که شامه بهار را می نوازید

 

تو همیشه بودی در خاطر دلم

این روز ها نمی دانم چرا از من دور شدی

چرا دیگر نمی بینمت در دنیایم که زندگی اش تویی

دوباره صدای اذان می آید

دوباره آسمان و زمین دارند زمزمه می کنند

اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن ...

مگر این لحظه ها

لحظه های اجابت نیست

پس چرا نمی بخشی خطایم را

سجاده را به هوایت

لبریز از نگاه نرگس کردم

دانه های سنگی تسبیح هم به دعا بر آمده اند

بی تو نماز هایم

خالی اند از احساس خدا

می رسم به سجده هایم

به هوای عطر تو آرام می گیرم

سجاده ام خیس می شود از اشک هایم

نمازم فراموش می شود

دیگر سر نمی خیزانم

همان جا می مانم تو را نفس می کشم

و بر حال دل معصیت کارم گریه می کنم

نمی دانم

کجا را بگردم به دنبال تو

این سجاده مرا

به خانه زهرا می کشاند

من این جا بی تو به خدا نمی رسم

اگر تو مرا رها کنی

خدا هم مرا رها می کند

همان گونه که نمازم

رکعت به رکعت خراب شد

آنقدر اشک ریختم

که دل تربت کربلا آب شد




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری