تاریخ : جمعه 92/3/3 | 4:36 عصر | نویسنده : shahab.shahabi
باز شدی صاحب جمعه های من
صورتت ماه شد در آسمان دلم
نگاهم خشکید به افق بیکران تو
روزم سیاه شد نیامدی به خانه چشمان من
امروز که روز عشق بود
مهیا نشد ظهور تو
قلبم بزرگوار باز ماند در آرزوی تو
عطر دلخوشی می دهد امروز اما هوای شهر
می دانم که عبور کرده ای از اوج آسمان من
باز دارد به سر می آید جمعه های من باز بی تو تمام می شود دلخوشی های من
دل نگرانم که پاییز شود
به سر آید این روز های بی بهار من
باز تو باشی بالاتر از ماه و من بی نصیب از دیدن مهتاب تو
.: Weblog Themes By Pichak :.