وقتی که دردهایت اوج گرفت
یاد زینب باش
یاد دختر پیغمبر بودن
و گشتن اسیر آور در شهر
میان مردمانی که جز کفر و دروغ چیزی برایشان تازگی ندارد
یاد زینب باش که پای برهنه می گردانند او را از کربلا تا شام
پاهایش زخمی و پر از تاول شده
درد می کشد
زمین می خورد
تازیانه بر جان می بیند
خاک می شود
خم می شود
ایوب از این همه مصیبت آه می کشد
اما زینب آه نمی کشد
یاد زینب باش
که امانت دار مادر می شود
و یکباره بی برادر می شود
پشتش خالی می شود
از عباس که چون کوه پشت عاشورا ایستاده
و به حق فرزند شیر خداست
از حسین که با کلامش اعجاز می کند
از فرزند
از همه ...
که می روند جانانه برای عشقبازی پیش چشمان خدا
پشتش خالی می شود و
خدا پشت سرش می ایستد
به باد می گوید بدم در زخم هایش
و بگو از جانب من در گوش هایش
بگو:
"بگو زینب
همه عشق را تو زنده کن
اگر سکوت کنی
عشق می میرد
گریه نکن برای همه آنچه که در یک روز و نصف به تاراج رفت
نبین که خون حسین بر سر نیزه می جوشد
نبین که ماه بنی هاشم
دیگر نمی تابد
آن ها هستند
عاشقانه و بی دلشوره میان آسمان
در آغوش عشق و تو را با نگاه تقدیس می کنند
زهرا به حکم مادری درد می کشد در بهشت از وحشت زخم های تو
تو بیتابی نکن
آه نکش
زهرا را آتش پشت در بسیار سوزانده
دیگر تاب سوزش آه تو را ندارد
حتی در خلوت هم
گریه نکن
صبور باش
که صلابت چشمان تو خود هزار عاشوراست
بگو زینب
حق همیشه باید سخن بگوید
زخم های تو بسیار است
درد های تو دوا ندارد
تو صبوری کن
خود خدا می آید و بر زخم هایت مرهم می گذارد"
تو که دلخسته ای و همیشه آسمان دلت ابری و پر باران است
وقتی که غم رساند کارد را به استخوانت
یاد زینب باش
آسان می شود درد، دشواری و خستگی هایت
از خودت بیرون بیا
نپرس همیشه
مگر چه گناهی کرده ای؟
یاد زینب باش و بگو مگر او چه گناهی کرده بود؟
چرا پایان نگرفت هرگز غصه های وارث عاشورا؟
یاد زینب باش
که دل ها را از دوزخ سوی خدا کشاند
.: Weblog Themes By Pichak :.