بگذار لبخند هایم تمام شوند
و تنها با بهانه بودن تو هر صبح تکرار شوم
من عادت کرده ام امیدم را وصل کنم به حریم قلب تو
عادت کرده ام
برای تو
به امید جمعه های تو
نفس بکشم و لحظه ها را به سر آرم
تقویم عمر من
عادت کرده انتظار را زندگی کند
می دانی من به هوای تو دل به عاشقی ها سپرده ام
دل داده ام به نوری که پشت این روزها پنهان است و در طلوع ماه دل می برد
دل داده ام به عشق تو
سر هم می دهم برای تو
این جا کنار این جاده
که بی نهایت طولانیست
عطر نفس های تو را می شنوم
عمریست که از همین جاده و از همین احساس حاجت می گیرم
تو که می درخشی همیشه در محوترین لحظه های نا امیدی و دل را می رسانی به حق
آرزویم این است که تو بیایی و این صبح های کذایی را با عشق آسمانی ات بارور کنی
منتظرم این آسمان
که دل پر دارد و به بغض نشسته
امشب ببارد
می دانم که فردا هزار ماجرا دارد
منتظرم باران ببارد و بشوید
زنگار از دل من
از دل تمام عالم و آدم
ما باشیم همه جان دل
دل های غسل کرده به اشک پاک الهی
و تو باشی که فقط همین دل ها را می خواهی
باران بیا و آماده کن ما را برای فردا
من می خواهم در نم اشک های تو وضو کنم
و صبح اقامه او نماز بخوانم
بیا باران که دلتنگم
.: Weblog Themes By Pichak :.