تاریخ : چهارشنبه 92/3/29 | 4:58 عصر | نویسنده : shahab.shahabi
دل نگرانم باز
به ساعت
به ثانیه
به گذر عمرمان
به این پیاپی بهار به ظاهر زیبا که
بی تو
بی نعمت و پر محنت به سر می آید
دارند باز هم می گذرند روز ها
داری یک سال پیرتر می شوی مولا
یک سال خسته تر
یک سال تنهاتر
دارم به سرعت باد پیر می شوم
دارد به سرعت نور دیر می شود
دل نگرانم باز
به این تنهایی
به این تکرار
به این غربت تلخ بسیار
تو مرا به خویش می خوانی
من تو را برای خویش می خواهم
در به در به دنبال تو در بن بست خودم می مانم
و تو درگیر غمم می مانی
درگیر تبم که ذره ذره می کشد به جنونم
درگیر غمم که چه بی دلیل از تو دورم
دل نگرانم که
دلم تا ابد در این آشفتگی ها اسیر بماند
و تو را هیچوقت نیابد که نیابد
می ترسم
شریک سکوت آشفته ابر ها شوم
بغضم بگیرد و نبارم
وقت اجابت دعای من نیاید که نیاید...
.: Weblog Themes By Pichak :.