سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 92/3/30 | 10:6 عصر | نویسنده : nargesss

تو را حس می کنم


در سکوت واژه هایی که به تو دل بسته اند


و مات زیبایی چشمانت شده اند


بند آمده زبانشان در حسرت وصف تو


نمی توانند بخوانند تو را


مثل زلیخا شده اند


مفتون و دیوانه یوسف


نمی دانند که دلتنگم


نمی دانند چه محتاجم که تو را بخوانم


و تو بشنوی صدای قلب مرا


برگردی و بمانی میان قاب چشمانم


چشمانی که مثل روز به نور خورشید محتاجند


بی کلامند


خاموش


دارند می سوزند و در سکوت می سوزانندم


نمی فهمند از دست رفتن داشتن تو


در چشم بر هم زدنی


به ازای سکوتی نابجا


چگونه عمری آرزو را بر باد می دهد


آزار می دهد تب این سکوت وجدانم را


می ترسم


چشمانم تا ابد به ماه رخت خیره بماند


می ترسم هرگز نرسم به وصل رویایت


جمعه دارد می آید باز


و من در بغض واژه ها گرفتارم


چگونه بگویم حرف هایم را



به دلت مولایم


بی تاب آمدن تو هستم


اما 


بند آمده باز هم زبانم


....

 




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری