سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/11/28 | 11:15 عصر | نویسنده :

دلم برای تو می‌سوزد،
که این شب‌ها گوشه‌ای می‌نشینی و فکر می‌کنی 
اگر اتاق‌ها گوشه نداشته باشند
با تنهایی‌ات چه کنی؟

برای خودم،
که این شب‌ها تا به تو فکر می‌کنم
حلقه‌ای دستِ چپم را پیر می‌کند 
و تاریکی این خانه اگر
کفاف پنهان کردن اشک‌هایم را ندهد، چه کنم؟

برای او
که این شب‌ها بیشتر اگر روزنامه نخواند، چه کند؟


دلم می‌سوزد
و شما،
آقای محترم!
شما که چه نسبتی با این خانم دارید!؟
این زن میان تمام نسبت‌های خودش گیر کرده‌ست
مثل کوه‌نوردی مرده، میان کوه و دره گیر کرده‌ست
و آنکه از سقوط به اعماق درّه نجاتش می‌دهد،
مگر چند سال 
با جنازه‌ای بر پشت زندگی می‌کند؟



دلم برای تو می‌سوزد، که این شب‌ها گوشه‌ای می‌نشینی و فکر می‌کنی  اگر اتاق‌ها گوشه نداشته باشند با تنهایی‌ات چه کنی؟  برای خودم، که این شب‌ها تا به تو فکر می‌کنم حلقه‌ای دستِ چپم را پیر می‌کند  و تاریکی این خانه اگر کفاف پنهان کردن اشک‌هایم را ندهد، چه کنم؟  برای او که این شب‌ها بیشتر اگر روزنامه نخواند، چه کند؟   دلم می‌سوزد و شما، آقای محترم! شما که چه نسبتی با این خانم دارید!؟ این زن میان تمام نسبت‌های خودش گیر کرده‌ست مثل کوه‌نوردی مرده، میان کوه و دره گیر کرده‌ست و آنکه از سقوط به اعماق درّه نجاتش می‌دهد، مگر چند سال  با جنازه‌ای بر پشت زندگی می‌کند؟   لیلا کردبچه  painting by Romney




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری