سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 91/12/1 | 7:40 عصر | نویسنده : namaki

کور باش بانو

نگاه که میکنی .. میگویند: نخ داد!!

عبوس باش بانو

لبخند که میزنی .. میگویند پا داد!

لال باش بانو

حرف که میزنی .. میگویند: جلوه فروخت!!

شاید دست از سرتان بردارند

شاید........





تاریخ : سه شنبه 91/12/1 | 7:35 عصر | نویسنده : namaki

زن بودن .......
ترجمه ی کلمه ی تمام " ظرافت های دنیاست " ! .......
مردان این ظرافت را گاهی درک نمی کنند ......
و زن ظرافتش می شکند ......
مرد اسم این ظرافت را " احساس بی جا " می گذارد ....
و زن اسمش را " عشق " می گذارد .....
چه عشق ها که بخاطر نادانی مردان شکسته شد .........




تاریخ : سه شنبه 91/12/1 | 7:28 عصر | نویسنده : namaki

یک وقتایی هست دوست داری عشقت خواب باشه

و خیلی حرفا رو تو خواب بهش بگی

بگی که بدون اون میمیری

بگی که از بودنش خدارو ممنونی

بگی که تمام دنیای تو ..توی اون خلاصه شده

یا حتی اروم ببوسیش و خیالت راحت باشه که ارووووم خوابیده

و تا صبح بهش نگاه کنی و از دوست داشتنش لذت ببری.....






تاریخ : سه شنبه 91/12/1 | 7:22 عصر | نویسنده : namaki

من مردم ...

با دستانی که به ظرافت دستان تو نیستند...

با صورتی تیغ تیغی که به نرمیه گونه های تو نمیرسند..

با قلبی پر از عشق!

شاید اشک هایم ساده نریزند...

شاید صدایم با یک طعنه راحت نلرزد...

اما...

با همان دستان زبرم نوازشت میکنم...

با همان صورت زبرم میبویمت...

و با قلب عاشقم و با اشک هایی که پنهانی می ریزند و با صدایی لرزان میگویم دوستت دارم...

ای زن که ادعای احساس داری .....

دوستم داشته باش... خودم را...

مرا با پولم نسنج

و با ماشینم اندازه نگیر...

با حساب بانکی وزن نکن..





تاریخ : سه شنبه 91/12/1 | 6:45 عصر | نویسنده : namaki

خدا زن را از پهلوی چپ مرد افرید ...

آری.. خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید

نه از سر او .. تا فرمانروای او باشد

نه از پای او .. تا لگد کوب امیال او گردد

بلکه از پهلوی او .. تا برابر با او باشد

و از زیر بازوی او تا مورد حمایت او باشد

و از نزدیکترین نقطه به قلب او..

تا معشوق و محبوب او باشد.....ا





تاریخ : سه شنبه 91/12/1 | 6:40 عصر | نویسنده : namaki

دختر گفت: قول بده هیچ دختری رو بیشتر از من دوست نداشته باشی...

پسر گفت:من دوست دارم اما نمی تونم همچین قولی بدم...

دختر در حال گریه گفت: یعنی یکی را بیشتر از من دوست خواهی داشت؟؟؟؟

پسر با خنده گفت: دختری که من بعد از تو دوست خواهم داشت تو رو مامان صدا میزنه.......






تاریخ : سه شنبه 91/12/1 | 6:33 عصر | نویسنده : namaki

وقتی میخندی تناسب لبانت با گونه هایت ........!!

نمیدانم به هم میاید یا نه؟.....

تنگ شدن چشمانت به ابرو هایت میاید یا نه؟!!!

من هیچ نمیدانم... هیچ...

فقط بخند که روزگارم میزان شود







تاریخ : سه شنبه 91/12/1 | 6:26 عصر | نویسنده : namaki

مرد ها سکوت میکنند

نمی توانند وقتی ناراحت هستند گریه کنند و بهانه بگیرند

ان ها نمی توانند به تو بگویند من را بغل کن تا اروم بشم

نمی توانند بگویند دلشان میخواهد در اغوش تو گریه کنند

ممکن است خیلی تو را دوست داشته باشند....

اما نمیتوانند صداشون را مثل دختر بچه ها کنند و جیغ بزنند و بگویند:

عاشقتم.......!

او همه ی این ها را قورت میدهد که بگوید  یک مرد است!

یک آدم محکم که میتواند تکیه گاهت باشد!.....

اما شما نگاه به قوی بودنش نکنین

تو قلبش یک بچه زندگی میکنه!




 




تاریخ : سه شنبه 91/12/1 | 6:6 عصر | نویسنده : namaki

مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش میخوره به کوزه ی سفالی گرونن قیمتی که زنش خیلی دوست داشته.. میوفته زمین و میشکنه.. مرد هم همونجا خوابش میبره

زن اون رو میکشه کنار و همه چی را تمیز میکنه

صبح که مرد از خواب بیدار میشه انتظار داشت که زنش جرو بحث را شروع کنه و این کارو تا شب ادامه بده..

مرد در حالی که دعا میکرد که این اتفاق نیوفتد به آشپزخونه میره تا چیزی بخوره..

که متوجه یک نامه روی در یخچال میشه که زنش براش نوشته....

(( عشق من .. صبحانه مورد علاقه ات رو میز آماده است

من صبح زود باید بیدار میشدم تا برم برای ناهار مورد علاقه ات خرید کنم... زود برمیگردم پیشت غشق من...

دوست دارم خیلی زیاد..))

مرد که خیلی تعجب کرده بود..

میره پیش پسرش و ازش می پرسه که دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟

پسرش میگه : دیشب وقتی مامان تو رو برد تو تخت خواب که بخوابی و شروع کرد به این که لباس و کفشت را در بیاره

تو در حالی که خیلی مست بودی گفتی:

هی خانوووم ... تنهااااام بذار.... بهم دست نزن...

من ازدواج کردم ........ من زن دارم.......




تاریخ : سه شنبه 91/12/1 | 5:56 عصر | نویسنده : namaki

با توام دختر جان:

پسری که از این سر شهر میکوبه میاد دنبال تو

پسری که بدون ترس همه جا دستاشو دورت حلقه میکنه

پسری که اس ام اساش کوتاهه اما پر از احساسه

پسری که دستات رو تو چراغ قرمز خیابونا محکم تر میگیره

پسری که بی هوا برات اس ام اس های غمگین میفرسته

پسری که در بیرون رفتنای دسته جمعی ساکت تر از همیشه است

پسری که وقتی داری حرف میزنی تو صورتت لبخند میزنه

پسری که موهاتو از جلوی چشمات میزنه کنار

پسری که وقتی تو خودتی قلقلکت میده

............

این پسر را حق نداری اذیت کنی.. حق نداری........!!!

 




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری