سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 91/11/30 | 7:46 عصر | نویسنده : namaki

بگذار ان باشم که در کوهساران با تو گام بر می دارد

بگذار ان باشم که در کنار تو گل میچیند

بگذار ان باشم که در غم به سوی او میروی

بگذار ان باشم که درشادی همراه او میخندی

بگذار ان باشم که تو عاشقش هستی.....

 




تاریخ : دوشنبه 91/11/30 | 7:36 عصر | نویسنده : namaki

کودکی با پای برهنه بر روی برف ها ایستاده بود و به ویترین نگاه میکرد

زنی در حال عبور او را دید

او را داخل فروشگاه برد

و برایش لباس و کفش خرید و گفت:

مواظب خودت باش!!

کودک پرسید:

ببخشید خانم شما خدا هستید؟

زن لبخند زد و پاسخ داد:

نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم

کودک گفت:

می دانستم با او نسبتی داری!!!!!


 








تاریخ : دوشنبه 91/11/30 | 7:11 عصر | نویسنده : namaki

من مداد کوچکی هستم در دست خدای نویسنده

که نامه عاشقانه برای جهان میفرستد...

 




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری