سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 91/12/4 | 10:37 صبح | نویسنده : shahab.shahabi

دنیا را بغل گرفتیم
گفتند امن است و کاری با ما ندارد
خوابمان برد
بیدار شدیم
دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم




تاریخ : جمعه 91/12/4 | 10:35 صبح | نویسنده : shahab.shahabi

 

بارالها...وقتی خسته از همه جا و همه کس ناامیدانه به تو پناه آوردم تو پناهم دادی...
وقتی از آدم های دور و برم دلم گرفت ...
وقتی دنیا غم هایش را بهم ارزونی کرد تو به قلبم آرامش دادی...
تو با حضورت به خنده هام هدف دادی ،
پس .....پروردگار مهربانم..ای خوبترین خوبها
 
... امروز را که جمعه است با یاد تو ومهربانی هایت اغاز میکنم
روزی را شروع میکنم که میدانم همه نعمت هایت را بمن ارزانی خواهی کرد
شادی ..زیبائی ..موفقیت ..مهربانی واز همه مهمتر سلامتی 
دلی شاد تنی سالم روحیه ای عالی ولبخندی بر لب 
در کنار عزیزانم همه به زندگی لبخند خواهیم زد ..سلامتی را برای همه از تو تمنا میکنم 
. به امید تو یکتای بی همتا

بارالها...وقتی خسته از همه جا و همه کس ناامیدانه به تو پناه آوردم تو پناهم دادی... وقتی از آدم های دور و برم دلم گرفت ... وقتی دنیا غم هایش را بهم ارزونی کرد تو به قلبم آرامش دادی... تو با حضورت به خنده هام هدف دادی ، پس .....پروردگار مهربانم..ای خوبترین خوبها ... امروز را که جمعه است با یاد تو ومهربانی هایت اغاز میکنم روزی را شروع میکنم که میدانم همه نعمت هایت را بمن ارزانی خواهی کرد شادی ..زیبائی ..موفقیت ..مهربانی واز همه مهمتر سلامتی  دلی شاد تنی سالم روحیه ای عالی ولبخندی بر لب  در کنار عزیزانم همه به زندگی لبخند خواهیم زد ..سلامتی را برای همه از تو تمنا میکنم  . به امید تو یکتای بی همتا  سلااااام . صبح آدینه ی همگی بخیر و خوشی m.o

 




تاریخ : جمعه 91/12/4 | 10:31 صبح | نویسنده : shahab.shahabi

میتوان تنها شد...

میتوان زار گریست...

میتوان دوست نداشت...

ودل عاشق آدم ها را زیر پاها له کرد..

میتوان چشمی را...

به هیاهوی جهان خیره گذاشت...

میتوان صدها بار علت غصه دل را فهمید...

میتوان ...

میتوان بد شد و بد دید و بد اندیشه نمود ...

آخرش هم تنها ..میتوان تنها رفت ...

با جهانی همه اندوه و غم و بدبختی...

یادگاری همه جا سردی و تلخی وغرور...

فاتحه ؟

خوب شد رفت...

عجب آدم بد خلقی بود...

ولی ای کودک زیبای دلم آن ور سکه تماشا دارد




تاریخ : جمعه 91/12/4 | 10:30 صبح | نویسنده : shahab.shahabi

 

خیلی وقته دیگه بارون نزده

رنگ عشق به این خیابون نزده

خیلی وقته ابری پرپر نشده

دل آسمون سبک تر نشده

مه سرد رو تن پنجره ها

مثه بغض توی سینه ی منه

ابر چشمام پر اشکه ای خدا

وقتشه دوباره بارون بزنه
خیلی وقته دیگه بارون نزده  رنگ عشق به این خیابون نزده  خیلی وقته ابری پرپر نشده  دل آسمون سبک تر نشده  مه سرد رو تن پنجره ها  مثه بغض توی سینه ی منه  ابر چشمام پر اشکه ای خدا  وقتشه دوباره بارون بزنه

 

 




تاریخ : جمعه 91/12/4 | 10:27 صبح | نویسنده : shahab.shahabi

"غربت"

ماه بالای سر آبادی است ،
اهل آبادی در خواب‌.

روی این مهتابی ، خشت غربت را می بویم‌.
باغ همسایه چراغش روشن‌،
من چراغم خاموش ،
ماه تابیده به بشقاب خیار ، به لب کوزه آب‌.

غوک ها می خوانند.
مرغ حق هم گاهی‌.

کوه نزدیک من است : پشت افراها ، سنجدها.
و بیابان پیداست‌.
سنگ ها پیدا نیست‌، گلچه ها پیدا نیست‌.
سایه هایی از دور ، مثل تنهایی آب ، مثل آواز خدا پیداست‌.

نیمه شب با ید باشد.
دب آکبر آن است : دو وجب بالاتر از بام‌.
آسمان آبی نیست ، روز آبی بود.

یاد من باشد فردا ، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم‌.
یاد من باشد فردا لب سلخ ، طرحی از بزها بردارم‌،
طرحی از جاروها ، سایه هاشان در آب‌.
یاد من باشد ، هر چه پروانه که می افتد در آب ، زود از آب
در آرم‌.
یاد من باشد کاری نکنم ، که به قانون زمین بر بخورد .
یاد من باشد فردا لب جوی ، حوله ام را هم با چوبه بشویم‌.
یاد من باشد تنها هستم‌.

ماه بالای سر تنهایی است‌.




تاریخ : جمعه 91/12/4 | 10:9 صبح | نویسنده : shahab.shahabi

بـــــه چــــه میـــخنــــــــدی تـــــو ؟ 

بــــه نـگـاهـــــم کــــه مـسـتـــــــانــــه تـــو را بــاور کــــرد

یــا بـــه افـســـــــــونـگــــری چـشـــــمـانت کــه مـــرا ســـوخت و خــاکـسـتـــــر کــــرد ؟ 

خـنــــده دار است ، بـخـنـــــــد !!




تاریخ : جمعه 91/12/4 | 10:8 صبح | نویسنده : shahab.shahabi

 

سلام دختر باران ..سلام دختر ماه 
سلام هرچه تبسم ..سلام هرچه نگاه 
دوباره روزن خورشید باز شد بدلم 
دوباره صبح امید ..نگاه پشت نگاه 
...من اشتیاق کویرم ..تو دست بخشش ابر 
چه میشود که بباری بر این زمین سیاه
دلم گرفته ازین شب ..سوار راهی صبح 
به افتاب ازادی ..سلام کن سر راه

سلام دختر باران ..سلام دختر ماه  سلام هرچه تبسم ..سلام هرچه نگاه  دوباره روزن خورشید باز شد بدلم  دوباره صبح امید ..نگاه پشت نگاه  ...من اشتیاق کویرم ..تو دست بخشش ابر  چه میشود که بباری بر این زمین سیاه دلم گرفته ازین شب ..سوار راهی صبح  به افتاب ازادی ..سلام کن سر راه

 

 




تاریخ : جمعه 91/12/4 | 10:7 صبح | نویسنده : shahab.shahabi

در خاطری که ” تویـــی ” دیگران فراموشند ،

بگذار در گوشت بگویم

” میـــخواهــمــــــــت ” …

این خلاصه ی ،

تمام حرفای عاشقــــانه دنـــیاست …!!!




تاریخ : جمعه 91/12/4 | 10:5 صبح | نویسنده : shahab.shahabi

 

آیـــــنه...!!!

با تو ام...

محــــض رضای خـــدا

یکبار هم که شده 

به جای چشم هایم دلم را نشان بده...

تـــا بدانــــند ...

دیوار دلم آنقدر ها هم که فکر میکنند 

کـــوتاه نیــــست .

گاهـــی زیـــادی کـــوتاه می آیم...



آیـــــنه...!!!  با تو ام...  محــــض رضای خـــدا  یکبار هم که شده   به جای چشم هایم دلم را نشان بده...  تـــا بدانــــند ...  دیوار دلم آنقدر ها هم که فکر میکنند   کـــوتاه نیــــست .  گاهـــی زیـــادی کـــوتاه می آیم...  m.o

 

 




تاریخ : جمعه 91/12/4 | 10:4 صبح | نویسنده : shahab.shahabi

 

من نمی شمارم.. 
این "دوستت دارم" گفتن های یک طرفه را!
چیزی به من بدهکار نیستی
سکوتت را هم دوست دارم!!

 

 




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری