مجازی شادیم مجازی عاشق میشویم مجازی همدیگر را دلداری میدیم
اما....
واقعی تنهاییم واقعی درد میکشیم
واقعی از عشق های مجازی لطمه میبینیم
میدانم
گاهی یادمان میرود انان که دوستمان دارند
با بی اعتنایی ما مواجه اند
اما انان که دوستمان ندارند با دوست داشتنمان
بیاید نقش را عوض کنیم
از انکه دوستمان ندارد بگذریم و با ان کسانی که دوستمان دارند بمانیم
امشب شب جمعه هست
همه منتظر اقا هستیم
اقا میدانم گنهکارم
اما این را میدانم
تو انقدر بزرگوار هستی
که گناهم را ببخشی
میدانم بنده بدی هستم
اما تو خوب هستی میشود
راه درست را نشانمان دهی
تا دلی را نشکنیم
تا دستی که از ما کمک میخواهد را در دست بگیریم بی منت گذاشتن بر او
اقا میدانم بد هستم
شما که خوب هستی
لطفا کمکم کن
تا بتوانم خوب باشم
دل تنگ ادمها نشوید فراموشتان میکنند
دل تنگ خودتان باشید
که بخاطر این ادمها
چه کارهایی نمیکنید
روزی دل تنگ خودتان خواهید شد
قلب ادمها
بسیار بزرگ میشود
وقتی میبخشند
وقتی مهر میورزند
وقتی ارام از کسی که دوستشان ندارند میگذرند تا او با کسی که دوستش دارد راحت زندگی کند
پرواز میکنم به کهکشان
انجا دیگر نگاهی سرد نمیبینم
انجا کسی لبخندی نمیزند برای اینکه تن مرا بدست اورد
انجا کسی برایش مهم نیست زیبایم یا نازیبا
مهربانم یا نامهربان
انجا در کهکشان نه در نزد خدای خود ستم
اما جسمم در زیر خاک
وقتی به سر مزارم میایید
نگاه نکنید تنها اهسته
دور شوید میخواهم
حداقل در مزارم به ارامی
بخوابم
دوستت دارم
کلمه ای هست که
نباید به همه گفت
البته نه دوست داشتن ادمها خیلی زیباست
مهم این هست که انکه در قلبت حکمرانی میکند را چقدر دوست داری
اگر واقعا دوستش داری برای داشتنش تلاش میکنی
و اگر تلاشی نکنی و تنها بگویی دوستت دارم بزرگترین بی عدالتی دنیا را انجام داده ای
شنیده ام ادمها به روشهای خاص خود عشقشان را نشان می دهند
اما همه خوششان میاید طرف مقابلشان به روش مورد علاقه خودشان بهشان ابراز علاقه کند
اگر دیدی کسی به همان روشی که میپسندی ابراز علاقه میکند و به روش خودش هم عشقش را نشان میدهد او را احمق ندان بلکه او عاشق هست اگر با غرور ه او نگاه میکنی و همیشه او را تحقیر میکنی بدان روزی تمام مدت حسرت او را خواهی خورد برای همین میگویم یوسف پیامبر وقتی بخاطر غرور سلطنت فراموش کرد پدرش را و عصمت پیامبری از او گرفته شد دیگر اینقدر منتظر امدن این فال نباشید یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور بدان یوسف تو هم حواسش پرت هست و تو را از یاد برده اری دردناک هست اما همیشه به کسی عشقت را نشان بده که عشقش را نشان داده و اگر هم او نفهمید ناراحت نباش حکمتی در کار بوده که تو خبر نداری چیست
باز آسمان رنگ عوض کرد
تا دیروز آفتابی بود
امروز دلتنگ و ابری شده
نمی دانم شاید او زودتر آگاه شده از راز نیامدنت
که اشک از چشمانش سرازیر شده
چه زود گذشتند لحظه ها
دل ساعت شکست آقا
تاریک شد باز دنیا
نیامدی که نیامدی مولا
آقا نیامدن تو یعنی...
شرایط هنوز مهیا نیست
باز بیش از این باید اوضاعسخت شود
چقدر سختی کافیست تا مهیا شویم برای لمس حضور تو؟
برای دیدن روی گلت ای نرگس زهرا؟
زائر کربلا بودی امروز
زیارت قبول مولا..
نکند گله بردی از ما برای آقایمان؟
نکند به او گفتی هفتاد و دو یار عاشق داشت...
ولی تو در این زمین...
با این وسعت آدم ها
تک و تنها مانده ای؟
سرشکسته ایم مولا
ما را ببخش گل زهرا
خود پرست شده ایم
نه بت پرست
فقط ادعاست عمری مسلمانیمان
1400 سال گذشت
هیچ جمعه ای مهیا نبود...
مگر می شد منتظر باشیم و
تو به وعده ات وفا نکنی؟
سخت تر از این کن اوضاع را بر ما
هر چه لازم است سخت تر
تا پرده خیال از نگاهمان برافتد و
واقعاً چشم به راه تو شویم
السلام علیک یا صاحب الزمان
ای شاه بی کسان و غریب ماندگان
خاطرم خوش است
هر جا که باشی
سلامم بی جواب نمی ماند
نمی دانم اکنون کجایی
با صورتی ناشناس
دست کدام مادر داغدیده را می گیری؟
بر سر کدام کودک بی قرار دست می کشی؟
کدامین دیوار فرو ریخته را بر می داری؟
یا که در کدام مسجد شهر دلتنگی و عاشقانه نماز می خوانی؟
مولای دلم
باز دوباره دلتنگم
این چه تعهدیست که آدمی به مغربگاه جمعه ها دارد
خسته ام مولا
جز تو سنگ صبوری نیست
می خواهم برایت یک نامه طولانی بنویسم از تمام درد دل هایم
از همه آرامشم که تویی و از دلی که پر غم است از غم بی پایان تو
تنها ترین ناجی دنیا
تو نه علی داری که مردانه کنارت بماند، نه فاطمه ای که قوت قلبت باشد و نه زینبی که غم از دلت بروبد
چه آزمایش سختیست لحظه لحظه ظهور تو
چه سخت می گذرند روزهایت...
وچه دشوار تر پیش تو گلایه از اندوه
یک گل محمدی را پر پر می کنم و با نامه
می گذارم لای قرآن
نمی دانم با کدام سوره و کدامین آیه جوابم خواهی گفت
اما می دانم کسی که دل به رحمت تو بدوزد بی جواب نخواهد ماند
خدایا سپاس
به رسم عاشقی و مردانگی
سپاس از تو که نابرده رنج گنجمان دادی
و روح الهیت را در جانمان دمیدی
چه زیبا آفریدی
قامت انسان را
از اندکی خاک و گل
دو چراغ روشن افروختی بر اوج انسانیتش
و دلی که می تپد
برای بازگشتن به منزلگاه نخستین و دیدار دوباره روی زیبای تو
نیک می بینم تو را که در هر دم با منی و
در هر لحظه دستم می گیری
نیک می بینمت که چگونه عشق می ورزی
بر من و با من می مانی
خدایا سپاس که عاشقم آفریدی
سپاس که دیدی
به رغم انسانیتم
ناشکر ترین بنده و بی رحم ترین موجودم
اما مرا از والاترین جنس حیات آفریدی
و اجازه دادی اشرف مخلوقات باشم و بمانم
خدایا آنقدر از تو لبریزم
که دوست دارم تا انتهای زندگی هر دم تو را عاشقانه صدا کنم..
جانانه در برابرت رکوع می کنم
و متواضعانه پیشانی به خاک می سایم
سپاس تو را که لحظه های بسیاری را در هر روز قرار دادی
برای تجدید میثاق، توبه و عهدی دوباره
خدایا سپاس که راه بازگشت به سوی تو همیشه باز است
جای بسی شرمندگیست..
که در روز قیامتت
طعنه از تمام کائنات بشنویم
همین بودی انسان؟
سلطه زمین را خواستی و عمری طولانی
که تباه کنی عشق خدایی را؟
دستهایم را بلند بلند به سوی بارگاه اقدست دراز می کنم
و به حرمت صاحب روز های جمعه تو را قسم می دهم
که سیاهی گناه را از پرونده هستی انسان پاک کنی
تو را سوگند
به عشق اولیای عاشق و به حق بندگان لایقت
این روز را روز بخشش اولین تا آخرین انسان کنی
راستی چه خوشبختند آدم هایی که برای تو جان و سرمایه می دهند
خدایا ما را قرین عفو و رحمتت ساز
به حرمت آنان که عشق خویش به حقیقت را اثبات کردند
.: Weblog Themes By Pichak :.