سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 92/1/22 | 7:8 عصر | نویسنده : nargesss

 

خاک است که زیر دستان تو کیمیا شده

با اشک تو جان گرفته

و به تقلید مروارید چشمان تو

در مانند و غلطان شده

پیچیده آرام 14 عدد لای طره گیسوان پریشان تو

زبان وا کرده

تسبیح شده، ذکر می گوید

اولینش به اسم خدا که واحد است و لا شریک

سر می گذاری به دامان زمین

که بگویی پیشانی بلندت ساده خاک می شود برای او

منت می کشی برای بندگی

دوم به نام پدر که حجت تمام کرد

سوم به عشق ولایت

می رسی چهارمی

دلت می رود بقیع

پیش حسن که تنهاست هنوز

صاحب خانه ای خموش و بی شمع و چراغ

پنجمی عشق به کربلاست

حسین را می بینی

آنقدر که بی سرباز است

جان دلش را بی زره سوی آسمان گرفته

زینب را می بینی که خمیده در جوانی

تازیانه را تاب دارد ولی سر بی معجر، وای...

زینب می بینی که صورتش نیلی است

زینب که جای آه کشیدن بی گناه استغفار می کند

مادر فدای اشک هایت زینب جان

بی مادرت دیدند؟

نبود آن که بر در خانه حیدر دل آتش را سوزاند،

بایستد برابر شان و به آتش جهنم بسپاردشان

ننال مادر! زندگی بعد این درد آرام می شود...

هیهات... هیهات

که داغ زینب بیشتر از آتش پشت خانه علی دلت را می سوزاند

هی غریبی

هی غم

هی تنهایی و ستم

دیگر تاب نداری

دلت کربلاست پیش دستان بریده ابوالفضل

تسبیح را دانه دانه می بوسی به عشق کربلا

به حرمت سجاده سجاد

به عزت باقر آل محمد

به راستی راه جعفر

به صبر کاظم

به غربت رضا

به زندگانی کوتاه محمد و علی

به غم دل نگران حجت سیزدهم، عسگری

آه اندوه ندارد تمامی

همه زود برگشتند به آغوش مادر

ولی تو هنوزغریب غربتی و تنهایی

و تسبیح می رود تند و تند تا انتها

دعا...  دعا...  دعا... دعا

شیعیان! شیعه که شده اید؟

بس است دیگر... بازگردید به سوی خدا...

دیگر نا نداری مادر...

باز سر سجاده خوابت برد

باز یادت رفت برای خودت دعا کنی....

 




تاریخ : سه شنبه 92/1/20 | 6:38 عصر | نویسنده : nargesss

 

گوش کن

می شنوی صدای سکوت را...

این سکوت پر رونق  که با این همه شلوغی امشب اینجا برپاست،

صدای جان و دل سپردن است....

زمین خاموش

آسمان خاموش

ماه و مهتاب خاموش

گنجشک ها خاموش

همه آدم ها خاموش

اینجا این گوشه مسجد یک سجاده پهن است که عطر نرگس می دهد

یک سجاده که خیس است ...

یک سجاده که صاحبش پیدا نیست...

در این غوغای خاموشی

صدای گریه یک مرد یخ سکوت را قطره قطره آب می کند

آرام بر دل ها تلنگر می زند و با خودت درگیرت می سازد

می پرسی

مگر می شود مرد گریه کند؟

 جز وقتی که بسیار دل شکسته باشد؟

مگر می شود دلی شکسته باشد و خدا آنجا نباشد؟

مگر می شود صاحب آن دل تو باشی و خدا تسکین گر نباشد؟

مگر می شود تو باشی و امشب شب حاجت نباشد؟

چه سکوتی که لبریز است از حرف و دعا

اینجا فقط گوشت به دل است تا به دل مهربان او راه پیدا کند

منتظری الهی بگوید تا آمین را با جان ادا کنی

اینجا لذت می بری از خداوندی خدا

تازه می فهمی چه بی اندازه برایش عزیزی و اوعاشق

تا به هر بهانه تو را ببخشد و در آغوش بگیرد

این جا عجیب بوی بهشت شنیدنیست

اینجا همه زندگی در دست توست

کافیست مشتت را باز کنی و نگاهش کنی

بخواهی، اجابت می شود

اجابت نشود هم ایمان داری مرغ آمین همین نزدیکی است

عمداً به گوشه و کنارت می کشد تا بیشتر خدا خدا کنی

می خواهد عطر دهانت را، کلامت را، در دانه های زیبای اشک هایت را طبق طبق پیش خدا ببرد

اینجا که باشی

در این خلوتگاه

هر گز نمی رسی به اینکه برای خواهش مال دنیا وقت تلف کنی

آنقدر بزرگ و درمانده می شوی که جز خدا هیچ عشقی عطشت را سیر نمی کند

و آنقدر

سبکبالی و آرام که حتی برای بهشتی شدن دشمنت هم دعا می کنی

آخر دلت پیش آن مهربانیست که جهنم را برای امتش نمی خواهد

اینجا

این حوالی

خوشبختی را به حراج گذاشته اند

به جای چانه زدن با خدا

بر سر آرزوهای محال

ترجیح می دهی زندگی را تا قیامت مدیون صلواتت به محمد می کنی

وقتی می خواهی بروی دلت را همین جا بگذار...

زندگی ات مال ستاره آل محمد می شود...

اینجا که بی بهار بوی نرگس شنیدنیست

 




تاریخ : سه شنبه 92/1/20 | 6:6 عصر | نویسنده : aynaz.tanha
میشود گاهی
رد شد
از ادمهایی که
در زبان دوستت دارند
و در باطن تنها به تصاحبت فکر میکنند
در این لحظات تنها
رد بشو
نگذار کسی تو را تصاحب کند
وقتی قلبش و روحش
از ان تو نیست



تاریخ : سه شنبه 92/1/20 | 6:4 عصر | نویسنده : aynaz.tanha

عشقت را از
نگاه مهربان هیچ کس
نخواه
این زمونه
هر چی نگاهی را مهربانتر یافتی
بیشتر بترس
اخر زمانه
بازی کردن شده




تاریخ : سه شنبه 92/1/20 | 6:4 عصر | نویسنده : aynaz.tanha
گاهی عاشقانه
حرف زدن
برایم
چندان زیبا نیست
اما
عاشقانه ام
را برای کسی
مینویسم
که لیاقت
عشق را بیش
از هر کسی در این دنیا دارد
خدای مهربانم
من
بنده
خوبی نبودم
دوستت دارم
میدانم دوستم داری
اما همیشه
کنارم باش



تاریخ : سه شنبه 92/1/20 | 6:3 عصر | نویسنده : aynaz.tanha

برای ادمها چه مهم هست نمیدانم
اما برای خودم زندگی یکبار هست
میخواهم در این زندگی زیبا نقاشی کنمش بی انکه کسی درد بکشد
تنها میخواهم لبخند بزنم اخر خوب میدانم لحظه مرگم را تنها نقاشی کشیده ام
بی انکه کسی کنارم باشد




تاریخ : سه شنبه 92/1/20 | 6:1 عصر | نویسنده : aynaz.tanha
برای
اینکه
ارام شوم
تنها هستم
انقدر تنها
که یادت در ذهنم
میاید
و مرا زمین میزند
چه کرده بودم
جرم من
دوست داشتنت بود
اما جرم تو
دل شکستنم
مگر خودت نگفتی
دیگر تنهایم نمیگذاری
مگر خودت نگفتی دیگر نمیگذاری
غم بشود
مهمان دلم و نگاهم
اما حال چه
حالا که دلم شکستی
چه باید بگویم
تنها میگویم
بی معرفت
هنوز دوستت دارم
نه خاطراتت را پس میدهم
نه قلبم را پس میگیرم
بماند یادگاری
برای خودت
دیگر به دلی که به تو دادم نیازی ندارم
اخر دیگر نمیخواهم به هیچ کس
دل ببندم



تاریخ : سه شنبه 92/1/20 | 6:0 عصر | نویسنده : aynaz.tanha
عشق و غرور

روزگارم اینگونه شده غرورشان برایشان مهمتر از عشقشان هست و چه تلخ هست که بخاطر غرور عشقی را نابود میکنند



تاریخ : سه شنبه 92/1/20 | 5:59 عصر | نویسنده : aynaz.tanha
سزمین محبت را از یاد ببر
اینجا
بابت یک لبخند
تاوان پس باید بدهی
اینجا
کیلو کیلو
دروغ و فزیب تقدیمت میکنند
کیلویی شده
دوستت دارم
به هر کسی میرسن میگن
کسی هم نمیفهمه
منظورشون واقعا کیه
تنها خدا میدونه کی واقعا دوست دارن
و کی تظاهر میکنن
گاهی فراموش باید کنی
تمام دوستت دارمهایی که یه روز یه نفر بهت گفت
چون خودت میبینی
داره همونهایی که
حق خودت میدونی
به کس دیگه میگه اونوقت که تازه میفهمی
اینجا و هر کجا
عشق و دوست داشتن
دروغ محض هست



تاریخ : سه شنبه 92/1/20 | 5:59 عصر | نویسنده : aynaz.tanha
چند روز دیگر
میشود
چند سال
چند روز دیگر می شود
چند ماه
اما
کسی چه میداند
شاید
در ماه بعد
که بیاید
دیگر کسی نامم را نبرد
شاید
هم کسی بیاید
که تمام
وجودش
سرشار از نامم
باشد
تنها میدانم
روزها
تبدیل به ماه می شود
تبدیل به سال میشود
اما کسی
چه میداند
دنیا تا دنیاست
تنها هستم
و کسی حرفم را
نخواهد فهمید
دیگر
برایم
مهم نیست
شده ام
بی خیال
دوست داشتن
و عشق
بی خیال
همدم و همزبون
بگذار
دنیا تا دنیاست
سر بر بالین
روزگار
تنهایی خویش بگذارم



  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری